بارون داره برای هر دومون گریه میکنه
هم داره گریه می کنه هم داره گذشته رو پاک می کنه
سرنوشتم بودی، حالا جزء خیالاتم شدی
عشقمون مثله قصه ها تموم شد
قدرتو ندونستم
چجوری تو رو نشناختم
امروز عکستو از رو دیوار برداشتم
دیوار گریه کرد، من گریه کردم
مثل گلهای برفی پاکی
من تازه عشقو با تو پیدا کرده بودم
تا زمانی که نیستی قلبم تو رو کنار خودش احساس کنه
برچسب : نویسنده : sinas-to بازدید : 117